او به عنوان اولین بانوی استاد دانشگاه، کرسی نقد ادبی را در

دانشگاه تهران پایه‌گذاری کرد و در عین حال به عنوان یکی از فعالان حقوق زن در ایران شناخته شد. فاطمه رضازاده محلاتی معروف به فاطمه سیاح – (زاده ۱۲۸۱ شمسی در

مسکو و درگذشته ۱۳۲۶ شمسی در

تهران) روشنفکر، دکترای ادبیات و از بنیانگذاران کانون بانوان در

وزارت فرهنگ بود.

او در سال ۱۲۸۱ شمسی در شهر

مسکو متولد شد. پدر او میرزا جعفرخان رضازاده محلاتی، استاد زبان و ادبیات فارسی در مسکو، از ابتدای جوانی به روسیه مهاجرت کرده بود.مادر او آلمانی‌تبار و بزرگ‌شده روسیه بود.

فاطمه سیاح، تحصیلات متوسطه و عالی خود را در مسکو گذراند و از دانشکده ادبیات اونیورسته مسکو در ادبیات اروپایی به گرفتن درجه دکترا نائل شد. موضوع رساله دکترای او،

آناتول فرانس در ادبیات فرانسه بود.او در مسکو با پسرعمویش،

حمید سیاح ازدواج کرد، اما پس از سه سال از او جدا شد. فاطمه سیاح در سال ۱۳۱۲ شمسی، در پی وقوع

انقلاب روسیه، به همراه پدرش به ایران آمد.

او در ایران، به عضویت کنگره فردوسی درآمد و به تدریس زبان فرانسوی و روسی پرداخت، تا این که در سال ۱۳۱۷ در

دانشگاه تهران به درجه

دانشیاری و در سال ۱۳۲۲ به درجه

استادی رسید. او در بخش ادبیات زبان‌های خارجه دانشگاه تهران، کرسی

نقد ادبی و

ادبیات تطبیقی را پایه‌گذاری کرد؛ هرچند که این کرسی پس از درگذشت وی، به‌علت نبود جانشین مناسب منحل شد. سبک و سیاق او در

نقد ادبی، مبتنی بر

رئالیسم و

مارکسیسم و تحت تأثیر نقادان برجسته

روس از جمله

بلینسکی و

چرنیشفسکی بود.

او در سال ۱۳۲۵ به عضویت نخستین کنگره نویسندگان ایران درآمد.او در مقام استادی دانشگاه، جدی و سخت‌کوش بود و برخی از دانشجویانی که پرورش داد، به چهره‌های برجسته‌ای تبدیل شدند؛ از جمله

سیمین دانشور که

پایان‌نامهٔ دکترای خود را با کمک او نگاشت.


فاطمه سیاح را می‌توان از جمله نخستین منتقدان ایرانی دانست که به مبانی و اساس نقد جدید توجه نشان داده‌است.

محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی، او را تنها

منتقد ادبی واقعی زمان خود می‌داند. فاطمه سیاح فعالیت ادبی خود را در ایران با نوشتن مقاله برای نشریات فرهنگی شروع کرد و تا پایان عمر به این کار ادامه داد. او نخستین منتقد ایرانی است که دربارهٔ تاریخ تطور

رمان و سبک نویسندگانی مانند

بااک،

داستایوسکی،

پوشکین و

چخوف به بحث و ارائه نظر پرداخته‌است. او دانش گسترده‌ای در مورد رمان‌نویسی و

مکتب‌های ادبی داشت. سیاح در سال ۱۳۱۲ مقاله‌ای را با عنوان کیفیت رمان در پاسخ به

احمد کسروی به چاپ رساند. کسروی، رمان را افسانه‌بافی و دروغ‌پردازی و خواندن رمان را تباه کردن عمر دانسته‌بود.

فاطمه سیاح پس از ورود به ایران، به جنبش مدنی ن ایرانی پیوست که از دوره

مشروطه با تشکیل انجمن‌ها و انتشار نشریات ویژه ن شروع شده‌بود. او در زمینهٔ حقوق ن و ارتقای سطح علمی و فرهنگی آنان به چهره‌ای شاخص تبدیل شد. در سال ۱۳۲۲ همزمان با تشکیل حزب ن ایران، به عضویت آن درآمد. این حزب بعدها به شورای ن ایران تغییر نام یافت. او از طرف حزب برای سخنرانی به

ترکیه سفر کرد و در سال ۱۳۲۴ با کمک شمار دیگری از ن فعال آن دوران، از جمله

سیمین دانشور،

زهرا خانلری و

فروغ حکمت، نخستین شماره نشریه حزب را منتشر کرد. از جمله فعالیت‌های حزبی او در این دوران، شرکت در کنگرۂ صلح پاریس بود. او در سال ۱۳۲۵ به عضویت کمیته مرکزی

سازمان ن ایران و

جمعیت شیر و خورشید سرخ بانوان ایران درآمد.

دیدگاه‌های فاطمه سیاح در مورد نقش و جایگاه ن در تاریخ ادبیات ایران، در سلسله مقالاتی با عنوان مقام زن در ادبیات و اجتماع در سال‌های ۱۳۱۵ تا ۱۳۱۹ در مجلات مهر و ایران امروز به چاپ رسید. او گفتارهایی در مورد بررسی مقام زن در ادبیات اروپایی از قرن شانزدهم تا بیستم میلادی نوشته‌است، اما تأکید کرده که عده نویسندگان زن در قیاس با مردان بسیار اندک است.
به‌عقیدهٔ او، ن قوهٔ مشاهدهٔ باطنی و نفسانی قوی دارند و از این رو در نوشتن خاطرات و زندگی‌نامه توانا هستند. اما در عوض، از مشاهده خارجی محرومند و لذا در تصویر کردن صحنه اجتماعی یک دوره تاریخی از زندگی مردم کارنامه درخشانی ندارند؛ چنان‌که در

قرن نوزدهم، در برابر دوازده نویسنده نامدار مرد، تنها دو نویسنده برجسته زن ظهور کرده‌اند. به‌عقیدهٔ او، ن نمی‌توانند از حوزه عواطف شخصی خود خارج شوند و وضع اجتماعی یک ملت را ترسیم کنند.

فاطمه سیاح در ۱۳ اسفند ماه ۱۳۲۶ شمسی در سن ۴۵ سالگی در تهران بر اثر

بیماریِ قند و

سکته قلبی درگذشت و در گورستان

ابن بابویه به خاک سپرده شد. پس از مرگ، کتابخانه شخصی او مشتمل بر بیش از دو هزار جلد کتاب، بنا به وصیتش به کتابخانه

دانشکده ادبیات دانشگاه تهران اهدا شد.



مشخصات

آخرین جستجو ها